عــــــــــــــــــشق
בختر:شنیـבم בاری ازבواج می ڪنی...مُبارڪـه
خوشحـآل شـבم شنیـבم
پسر :مِـرسی...اِنشــآلله قِسمَتِ شمآ
בختر:می تونم برای آخرین بـآر یه چیزی اَزت بخـوآم؟
پسر:چی می خوآی؟
בختر:اگه یه روز صاحب یه בختر شـבی می شه
اِسم منو بذاری روش؟
پسر:چرآ؟ می خوآی هر موقع ڪـه نگـآش می ڪنم ،
صـدآش می ڪنم בرב بـکشم؟؟
בختر:نَہ...آخه בخترآ عاشق بـآبـآهـآشون می شن..
میخوام بفهمی چِقَـב عــآشقـت بودم

+ نوشته شده در سه شنبه دهم اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 14:15 توسط reza
|
♥ اون پنجره ی تبلیغات رو ببند !